چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

p43

+..ما چهارتا همیشه با هم بازی میکردیم

نفسی تازه کرد و ادامه داد
+من عاشق جوران(مادر ا.ت و جونگکوک) بودم اون عاشق کیویانگ(پدر تهیونگ)من به زور پول جوران رو برای خودم برداشتم ولی هونا(مادر تهیونگ و ای نا)عاشق من بود و کیویانگ هم که عاشق جوران بود تنها راهی که بعد از ازدواج میتونست عشقشو ببینه از طریق رفیق صمیمی عشقش بود پس هونا رو گرفت و تهیونگ به دنیا امد یکیال بعد...کیم تهیونگ تو وصیعت نامه پدرت نوشته که هونا مادر تو در اثر حادثه تصادف مرده ولی اون تصادف هیچکسو نکشت مادرت از همه زخمی تر شده بود و بهم زنگ زده بود که برا آخرین بار منو ببینه من هم گوش کردم و آوردمش خونه خودم من از اون مراقبت میکردم اونم وقتی جوران طبقه بالا از دو بچمون پرستاری میکرد اما یه روز کیویانگ امد و باهام حرف زد که جوران رو بدم بهش تا از من معتاد جدا شه و اونا با هم عین دو تا عاشق بمونن اون موقع جوران ازم طلاق گرفت و جونگکوک رو کنارم گذاشت تا پسرم حامی من باشه و واقعا هم ممنونم ازت کوک

پدر ا.ت به دختراش نگاه کرد
+منم با هونا نامزد کردم و حاصلش ای‌نا شد...هونا بعد از به دنیا آمدن ای‌نا افسرده شد و میخواست برگرده و به کیویانگ بگه که زندس اون موقع بود که واقعا تو تصادف مرد و منم به کیویانگ گفتم اما اون چون جوران رو داشت دیگه ناراحت نبود و پیشنهاد داد که ای‌نا رو بگیره اما من ای‌نا رو خیلی دوست داشتم اون دختر شادی زندگیم شد
ای‌نا: بابااا🥺🥺🥺
+پس الان تهیونگ و ای‌نا از یک مادرید و ا.ت و جونگکوک هم با ای نا از یک پدرید
ا.ت: وای جدی مغزم
ته: میدونی خوبیش چیه؟
ا.ت: چیه؟
ته: که من یک درصد هم با توو جونگکوک نسبتی ندارم(اسوده)
+خنده
ای‌نا: نه نه! خوبیش اینه که من دو تا برادر و یه خواهرم دارم...برگام(متعجب)
جونگکوک: رفیق من خواهرمه(متعجب)
ا.ت: همینو بگو(متعجب)
ای‌نا: بابااااا میشه ۵ ثانیه نخندی؟چرا اینقدر دارکه؟
+شرمنده بابا جون(خنده)
تهیونگ بلند شد و رو به ای‌نا گفت
ته: خواهر جون خوشحالم که دیدمت ...خب شما یه خانواده اید با هم کلی وجه مشترک دارید اگه کار من ندارید برم
+نه بمون خوش میگذره
تهیونگ: نیازی نیس...تولدت مبارک ا.ت...بای

تهیونگ از جمع گرم دور شد و بوم...پشت سرش اتیش بازی و کیک و اینا شروع شد...همه اون قافلگیریایی که ا.ت تمام شب خندید بخاطر تهیونگ بود همه اون مغازه‌هایی که هرچی خواستن از توشون خوردن و بازی کردن و شیطونی کرد بخاطر محبت تهیونگ بود
تهیونگ: اححح دلم یه رابطه میخواد...خیلی سعی کردم گرم باشم تا این دختر ناراحت نشه...دیگه مهم نیس رفت
تهیونگ ماشینشو کشوند به بار و رفت توی اون بار لعنتی که بوی الکل و جیغ و خنده ها توش عین ریگ توی بیابون بود...ر

۷۰❤️🌚🫀
دیدگاه ها (۲۴)

برا کسایی که نفهمیدن رابطه افراد توی فیک تهیونگ چیه

تولد دوباره و شروع چرخه سالو رو به همتون تبریک میگم💚عیدتون م...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

سوار ماشین شدیم رسیدیم که جونگکوک گفت جونگکوک: از کنارم جم ن...

love Between the Tides²⁰چند روز بعدا/ت با خودم فکر میکردم که...

مرگ بی پایان پارت ۳۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط